رسم نامردی...
رسمش نبود عاشق کنی اما نمانی پای من مرهم که نه، زخم شوی بر تک تکِ اعضای من... #فاطمه_سپید
امید
تنها امیدم این است که روزی بفهمی چقدر دوستت داشتهام... #آلبر_کامو
دوست داشتن
کم دوست داشتن را بلد نیستم. تمام زخمهای من از دوست داشتنهای زیاد من است. دیدم ماداک
سیه چشم
سیه چشمی، به کار عشق استاد به من درس محبت یاد می داد مرا از یاد برد آخر، ولی من به جز او، عالمی را بردم از یاد!...
ستم
از تو فقط یه نوشته در مورد نوشته هام دارم به تاریخ اردیبهشت هشتاد و نه! مرگ من چرا نیومدی باهام حرف بزنی و اجازه دادی...
حق دلم...
به من فراق تو غم، درد، چشمِ تَر داده است از آنچه حق دلم بود، بیشتر داده است اگر شکستی و خون کردیاش، فدای سرت! خدا برای...
کانال تلگرام
یه کانال تلگرام زدم بدون هیچ هدف خاصی خواستید بیاید اونجا هم همراهم باشید نخواستید همینجا در خدمتم @man_minevisam7
دلبر
سخت دل دادی به ما و ساده دل برداشتی دل بریدن هات حکمت داشت، دلبر داشتی... #علیرضا_بدیع
تباه
از زلیخا آبرو را برد، از یعقوب چشم عشق را بخشنده میدیدیم ولیکن نیست نه ؟ ما که باورت کردیم و تباه شدیم ولی شما خوب بلد...
زهرا عاملی/ترانه یه روزی عاشق من بود..
یه کم درد و دل: تو از دردی دلت خون شد که میشد درد من باشه گرفتی از من اون مردی که میشد مرد من باشه حسودیم میشه اما باز...
تو سهم من بودی...
تو را من دیدهام با او، بماند حال و احوالم به هم میآمدید اما، تو سهم قلب من بودی... #مریم_رستاک
آرزوی من
آرزویم بود و با خلقی بیانش کردهام وای بر من! آرزوی دیگرانش کردهام نیمه جانم کرد، اما تیر آخر را نزد شکر می گویم که...
دلتنگی
کجایی ماهی آرام؛ در آغوشِ اقیانوس؟ به من برگرد، این دریای غم، لبریز دلتنگیست .. سجاد سامانی
زلیخا
شبیه صاحب مصرم که چوپانی مرا پس زد زلیخا خوب می داند وقار رفته یعنی چه...
بوسه
تو را به گریه قسم: بازگرد! آن بوسه برای آنکه خداحافظی کنیم، نبود... #حامد_ابراهیم_پور
آغوش
مرا جوری در آغوش بگیر که انگار فردا می میرم. و فردا چطور؟ جوری در آغوشم بگیر که انگار از مرگ بازگشته ام... #نزارقبانی
تمام شدن آدم ها
برای من وقتی آدمی تمام بشود تمام شده اما احساساتم هیچ وقت تمام نمی شود. می توانم در عین اینکه کسی را دوست داشته ام،...
الان نه...
الان نه! می افتی یاد من وقتی که دیره میفهمی! نمیتونه شبیهم واسه ت بمیره یه چند ماه که بگذره میفهمی از تو سیره... . ....
آدم گذشته
اگر برگردم به گذشته، هرگز دنبال هیچ آدمی نمی روم، هرگز توجه بیش از حد نمی کنم، هرگز بیش از لیاقت آدم ها، آنها را حساب...
شعر کاظم بهمنی
تا تو بودی در شبم، من ماه تابان داشتم روبروی چشم خود، چشمی غزلخوان داشتم حال اگرچه هیچ نذری عهده دارِ وصل نیست یک زمان...